loading...

آئین مستان

متن روضه شب اول محرم,روضه شب اول محرم,روضه اول محرم,شب اول محرم,اول محرم,متن مداحی شب اول محرم,مداحی شب اول محرم,متن روضه اول محرم,متن روضه,روضه,محرم,

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2235 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1746 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1293 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 696 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 633 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 609 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3494 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6711 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2844 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3819 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3241 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3569 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4141 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3678 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7262 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4952 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5894 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4372 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5539 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4182 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 808 زمان : نظرات (0)

السَّلامُ عَلَیْكُمْ یا أهلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ

 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

 خوش به حال هر که گشته مبتلای تو حسین

افضل الاعمال ما گریه برای تو حسین

 با تمام احترامی که به کعبه قائلم

قبلۀ ما می شود کرببلای تو حسین

گر همه عالم بگردانند رو از ما ، چه غم

پشتمان  گرم است بر لطف عطای تو حسین

 آخر کار رفاقت بر غریبان غربت است

با همین نیت شدم من آشنای تو حسین

 طعنه بر عرش خدا شش گوشۀ تو میزند

ریخته پای تو هستش را خدای تو حسین

 هر شب ای آقا صدای یا بنیّ میرسد

تا اذان صبح از صحن و سرای تو حسین

 مادرت امشب میاد زیارتت ... شب اول روضه ت آقاجان ... یا اباعبدالله ... به چشمان ما برکت بده ... به نفس ما برکت بده ... به سینۀ ما سوز بده ...به ما قوّت بده برات بمیریم آقاجان ... ای حسین ... میگم آقاجان حالا که ما رو رسوندی به شب اول محرم ، میشه منم بیام تو کاروانت ؟ ... میشه منم با خودت کربلا ببری .... من یه ساله منتظرم یه همچین شبی برسه ... هی نگران بودم نکنه زیر خاک برم ... نگران بودم نکنه شیطون منو جای دیگه ببره ... حسین ....

  هر شب ای آقا صدای یا بنیّ میرسد

تا اذان صبح از صحن و سرای تو حسین

هیچ کس در تنگی جا بدتر از تو جان نداد...

نیزه ها بستند راه دست و پای تو حسین ...

مادرت را فضه با هر زحمتی بیرون کشید

هیچ کس اما نشد مشکل گشای تو حسین

 امام زمان ببخشن ....

 بشکند پای کسی که بر لبانت پا گذاشت

بعد از آن بالا نمی آمد صدای تو حسین ...

 خواهرت را با کتک دارند بیرون می کنند

آمده تا جان دهد گودال جای تو حسین

 گیسوانی را که زهرا با وضو شانه زده

مانده در دست عدوی بی حیای تو حسین ...

 حسین .....

دو سه روز است بی کس و کارم

مثل ابر بهار می‌بارم

جان تو مضطر و گرفتار

با تو آقا نگفته‌ها دارم

 رد اشکم به خاک جا انداخت

کوچه گردی مرا ز پا انداخت

 

به نماز من اقتدا نشده

آشنا با من آشنا نشده

در یک خانه روم وا نشده

چه کنم که غمم دوا نشده

 بوی شب می‌دهد سحرهایم

خبری نیست از پسرهایم

 کوفیان خویش را به خواب زدند

پشت من بی حد و حساب زدند

دستهای مرا طناب زدند

به لب خشک من که آب زدند

 ناگهان جسم ناتوانم سوخت

یادت افتادم دهانم سوخت

 دختر من فدای دختر تو

مادرم خاک پای مادر تو

پسرانم گدای اکبر تو

هستم آقا به فکر خواهر تو

 کوفه چشمش اصالتاً تنگ است

کوچه هایش برای زن تنگ است

 

نگرانم که دردسر بشود

به خیام تو حمله ور بشوند

صاحب چند کیسه زر بشوند

دختران تو در به در بشوند

 ببرند از خیام معجر را

ریز ریز کنند اکبر را ...

 بین خرجین سر تو را ببرند

گرگ ها پیکر تو را ببرند

چادر خواهر تو را ببرند

با لگد دختر تو را ببرند ...

 قافله که حرکت کرد از کربلا ، دختران سیدالشهدا (ع) (خوب سرها هم همراه قافله می آوردند) میدید همه دختر بچه ها می گفتن این سر بابای منه ... این سر اکبر ... این سر عباس ... این سر قاسم ابن الحسن ... اما دختر مسلم یه گوشه ای کز کرده بود ... بابام کشته شده ... سر و بدنش کجاست .... همچین که رسیدن دروازۀ کوفه ، دیدن دختر مسلم دوان دوان آمد ... صدا زدن خانم جان سر بابام رو ببین بالای دروازه ... به بچه ها خبر داد بیاید تماشا کنید ، سر بابام آویزۀ دروازه ست ....

حسین ....

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 3014 زمان : نظرات (0)

پدرم کرد دعا پیر غلامت بشوم

یا جوان مرگ شهیدِ سر راهت بشوم

 مادرم خواسته از مادرتان بعدِ نماز

من مادرم هرچی خواست از مادرت گرفت ... تا حالا روشُ زمین نزده

 مادرم خواسته از مادرتان بعدِ نماز

تا نفس هست فقط خرج عزایت بشوم

 حسین ...

خدا عشق تو رو ازم نگیره

حسین ...

آقا مادرم برات بمیره

کیمیایی ست عجب روضۀ جانسوزِ حسین

مددی صاحب عزا تعزیه دارت بشوم

 آقا جان ،بالاخره رسیدم به محرم ... تو ، تو ما چی دیدی اینقدر قابلم بدونی؟ ... شنیده بودم بدرد نخورا رو میخری، نه انقدر ... تو هی آبرو دادی ،من هی آبرو بردم ... تازه چه پرورام کربلام میخوام ... ببین شب اولی اومدم باهات حرفامو بزنم... من اربعین نمونم آقا ... کارم که امشب دست مادرته یه صدقه به ما میرسه ...

 کاش میشد که تقدیر عوض گردد تا

ظهر عاشور سیاهیِ سپاهت بشوم

 بچه ها من شب اول محرم ها یه حرفی زدم همیشه ، الانم میگم ،پا به پا بچه هات دلشوره میگیرم ... از وقتی شنیدیم خواهرت نخوابید منم نمی خوابم ... چند روز به محرم روزگارمُ بیا ببین ... نه من اینطورم ، مادرمم جلوتر از منه ... نه ما اینطوریم بچه هامون از ما جلوترند ... چه خبره ؟ میگه محرمه .... الهی بمیرم برا خواهرت ، این چند روز چشم رو هم نگذاشت. مثل دیروز امروز میدونم هی صدا میزد علی اکبر به بابات بگو بیاد ،می اومد میگفت جانِ خواهرم یه حرفه دیگه میزد پریشونی را دید تو صورتش آخر اومد گفت چی زینب هی صدام میکنی ؟...می گفت بیا برگردیم ... دلم شور میزنه به دلم افتاده قراره از دستت بدم ... دلم برا مادرم تنگ شده ...

 رخصت خیمۀ خود را بده تا مثلِ زُهیر

 کدوم زُهیر؟... از مکه که راه افتادند نگاه می کرد هر طرفی که آقای ما میرفت این راهش رو اون طرفی می کرد . زنش اومد گفت زُهیریه سوار داره میاد ،اومد دم در خیمه نگاه کرد دید آقا ،علی اکبر رو فرستاده ؛ سلام زُهیر بابام سلامت رسوند میگه بیا .... خب یه بارم پیِ ما بفرست ... خب آدم دلش میخواد آقاش صداش بزنه ...  تو صدا نزدی ببینی چه اوضاعیِ اگر صدام کنی جلو مردم میگم آقامه ...زُهیر درجا جوابشُ گفت ،سلاممُ به بابات برسون بگو راه ما از تو سواست ،یهو زنه اومد تو حرفش ،گفت داری ردش میکنی ؟.. گفت آره، گفت بخدا بچه هامو بر می دارم میرم ... گفت زن ،این حرفها مردونه است برو بیرون .... بخدا یه لحظه نمی مونم پسر زهرا پی ات فرستاده .... اوضاع بهم ریخته است .الانه زنه بره، گفت باشه الان میرم بیا .... بخونید تاریخُ ... نزدیکایِ خیمۀ سید الشهداء رسید صحابه روشونُ برگردوندن اما خبر به آقا دادند بلند شد تمام قد وایستاد خوش اومدی زُهیر ... کسی نمی دونه بین این دو نفر چه گذشت اما اومد بیرون دیدند مثل مجنونها راه میره .. چته زُهیر ؟... الان میام ... آقام یار نداره ... اومد تو خیمه ،گفت زن این عهدنامه مون ،این مالم، الان مگه نمیخواستی بری بسم الله من آقامو پیدا کردم ... امشب بگو من آقامو پیدا کردم ...کاش ماجرای زُهیر همینجا تموم میشد. میخوام روضه رو ببرم مدینه اما تا این را نگم تو دلم میمونه ،یه وقت آقام نگام کنه اینطوری میشی ،عصر عاشورا یا فرداش زن زُهیر غلامَ رو صداش زد گفت یاالله این کفن ، همین الان میری آقات افتاده رو زمین ، زُهیرسرشناسه برو کفنش کن ، خاکش کن بیا .... یه خورده ای گذشت غلامِ اومد سر و صورت داغون زنِ گفت چی شده چیه کی زدت گفت خانم خودم زدم چی شده چرا کفن را آوردی گفت رفتم دیدیم آقام رو زمینِ ... اما نگاه کردم آقایِ عالم بدون کفن تازه زُهیر پیراهن به تنش بود ... دیدم پیراهنشُ بردند آی ... عریان رو زمین ... حسین ....

 دست تو مرحم زخم همه سرورها

از کرماتِ تو گویند سر منبرها

 بانویِ آسیه و ساره و مریم زهرا

که کنیزان تو هستند همه دخترها

 میخوام شب اول کار ده شبُ کنی امشب یه خورده خلوتِ بگو تو خلوتی اومدم بساط بچتُ گرم کردم ... یه جوری تو روضه بشین اینجا دنیاست داره فیلمتُ میگیره، فردا قیامت شما به ما یاد دادی بشینید لحظهامون را میگذارند بی بی هم تشریف دارند ی جوری بشین بگو بی بی اون منم ببین جوونیهام چکار میکردم میخوام صدا زهرات مدینه برسه

بانویِ آسیه و ساره و مریم زهرا

که کنیزان تو هستند همه دخترها

 نه فقط ام ابیها به شما باید گفت

مادر خلقِ خدا مادرم پیغمبر

 غلط کرد زده .... زنِ تنها گیر آوردی ای نامرد ... حالا زدی جلو پسر مادرُ نمی زنن ... بیست سالش نشد موهاش سفید شد ... دیگه قدش راست نشد ... همه عالم می دونند دختر باباییِ یعنی پسر مادریِعمداً مقابلِ پسرِ ارشدت زدن ...من یه دونه دیگش را بگم ببینم روضه کجا میره  ،یه خانم الان پا برهنه تو کربلا به سینه می کوبه ... چی میگه ؟ غریبِ مادر ...

همچو ارباب سرم را به کفِ پات نهم

 اومد تو حجره دید هر کی صورت یه جا گذشته ، امام حسن صورت رو صورت ، حضرت زینب صورت رو سینه ، یه نگاه این ور اون ور کرد دوید اومد پایین پا ... این پارچه را زد کنار صورتش را گذاشت کفِ پایِ مادر ... هی صدا میزد یا اماه اماه .... دید صدا نمی آد ... هی نگاه می کرد ببینه چشماش باز میشه یا نه ... صدا نیومد بغضش ترکید ، مادر تا حالا نشده بود حسین صدات بزنه جوابشُ ندی روضۀ من اینجاست ، من میگم کاش این ماجرا همینجا تموم میشد ، اینجا مادر جواب نداد کربلا هلال میگه دیدم صداش میاد سپرشُ آب کرد اومد دم گودال داره بیرون میاد هلال کجا میری آب میبرم براش ... یه لبخندی زد ، دیر اومدی الان سیرابش کردم ... گفتم تو که کارتُ کردی چرا دست و پات میلرزه ... هلال داشتم میبرید  صدایی شنیدم بنیَ ...بنیَ ... قتلوک ... ذبحوک ... حسین ...

 کربلا دریایی از خون آمده

شمر از گودال بیرون آمده

 میخوام یه جوری امشب کار همه را انجام بدی با این ذکرت ، گرفتارا ، حاجت دارا ، یه جوری آقاتُ صدا بزنی گیر همه با این ذکرت باز بشه بریم کربلا ...

 حسین ...

دلم یه کربلا میخواد ...

حسین ...

یه گنبد طلا میخواد ...

حسین ...

دلم امام رضا میخواد ...

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 289 زمان : نظرات (0)

محرم اومد و بارون گرفت و
همه جا پخش شد آوازه ی تو
واست فرقی نداره خوب یا بد
فدای لطف بی اندازه ی تو
ممنونتم راهم دادی....
همین که اشک می ریزم به یادت
عزیز چهارده معصوم میشم
بدون تو به هم می ریزم اما
صدات که میزنم آروم میشم
میدونم که فراموشم نکردی
می گیرم کربلامو آخر از تو
منو زهرا به دست تو سپرده
خودمونیم آقا! کی بهتر از تو
یجوری دوستت دارم که می خوام
اگه نباشی تو، دنیا نباشه
بعیده واسه ی بی سرپناها
تو کشتیِ نجاتت جا نباشه
حسین....
حرفت دلتون رو بزنم؟...
من نوکرتم...
 
هر چی دارم از صدقه سرِ تو
اگر شدم یه عمرِ نوکر تو
پشت سرم دعای مادرِ تو

 هی بگیم: الحمدالله...هنوز زن و بچه ات رو داری،الحمدالله" هنوز سایه ات بالا سر زن و بچه ات هست...

هر بلایی سرم آمد به فدای سرِ تو
به فدای پر قنداق علی اصغرِ تو
می زنم دست روی دست چه کاری کردم
با چه رویی بشوم رو به رو با مادرِ تو
حاضرم بر سر بازار به خیرات روم
ننشیند پر خاکی به سر خواهرِ تو
بر سر من ، همه تفریح کنان سنگ زدند
وای بر صورت چون برگ گُل دخترِ تو
از همین جا همه تقسیم غنائم کردند
در کمینند به تاراج برند لشگرِ تو
ترسم این است که گرفتار شوی در گودال
می شود با نوکِ نیزه زیر و رو پیکرِ تو
هر تکانی که سرت بر سر نیزه بخورد
بازتر می شود این پارگی حنجرِ تو
حسین....حسین جانم،حسین.....

 

  

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 304 زمان : نظرات (0)

به ماه محرم رسیدم ...
به جانم ، غمت را خریدم ...
دعا کردم دراین ماه ،بمیرم ان شاالله
به قبر من بنویسید،سن قوربان ثارالله
حسین جان،حسین جان،حسین سالار زینب
حسین جان شب آخر ت شد
پر از غم دل خواهرت شد ...
امان از کرببلا،شب عاشورا آمد
به گودال قتلگاه،بمیرم زهرا آمد
حسین جان،حسین جان،حسین سالار زینب
دعای وداع بر لب تو
امان از دل زینب تو
گلویت را می بوسد،به جای زهرا زینب
سرت را می بیند بر روی نیزها  سرنیزه ها زینب
حسین جان،حسین جان،حسین سالار زینب
به ماه محرم رسیدم ...
به جانم ، غمت را خریدم ...
دعا کردم دراین ماه ،بمیرم ان شاالله
به قبر من بنویسید،سن قوربان ثارالله
حسین جان،حسین جان،حسین سالار زینب

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 3859 زمان : نظرات (0)

یه سال چشم انتظاری مون

یه چند روز دیگه مونده

تموم شه بی قراریمون

داره کم کم تموم میشه

آروم آروم توی سینه م

به پا کن خیمۀ غم رو

داری حس میکنی یا نه

صدا پای محرم رو

عجب ماهی ، بکش آهی

عجب عشقی تو این حاله

تموم آرزم موندن

تا عاشورای امسال

نمیریم و محرم باز

بگیم با اشک و با ناله

حسین جانم  حسین جانم

یه آقایی توی کوفه

غریب و بی کس و خسته س

میون کوچه ها تنهاس

همه درها بروش بسته س

حسین و دعوتش کرده

ولی حالا پشیمونِ

میخواد نامه بده برگرد

ولی دیگه نمیتونِ

نیا کوفه  نیا کوفه

برا تو نقشه ها دارن

اگه شیرخواره همرات

اونم زنده نمیزارن

اگه اهل حرم هستن

بدون بعد از تو آوارن

حسین جانم  حسین جانم

ببین ارباب عالم رو

که حجش رو رها کرده

حسینِ فاطمه دیگه

هوای کربلا کرده

تموم روضه هام امشب

توی این حال و احوالِ

ببینید با زن و بچه

حسین راهی گودالِ

چه معراجی  چه حجاجی

تو دشت و صحرا آواره

چه تقصیری  چه احرامی

یه تیکه پیرهن پاره

حسین آورده همراهش

برا قربونی شیرخواره

حسین

غبار کوچه ها را با گلاب اشک میشویم

به استقبال زینب اشک چشمانم سرازیرس

یقین دارم که میاد به کوفه دختر زهرا

ولی بر بازوان او به جرم عشق زنجیر است

الهی قربونِ گریه هاتون  همیشه میگیم خدا نیاره اون روز ، شب بشه اون شب ، صبح بشه من برات گریه نکنم  بزار هرکی هرچی میخواد تو این عالم بگه ، بگه  ما بی حسین میمیریم  ما اگه یه روز نگیم یا اباالفضل ، دق میکنیم  ما اگه یه بار نگیم وای مادر پهلو شکسته ، میمیریم 

بزار روضه مو بگم و التماسِ دعا  از آغارِ حرکت ابی عبدالله سه نفر خیلی خجالت زده و شرمنده شدن  اولیش مسلم بود  هی دست رو دست میزد میگفت ، مسلم کاش دستت می شکست نامه نمی نوشتی بگی بیا  هی صورت رو دیوار میزاشت ، میگفت حسین نیا  هر ساعتی که می گذشت مسلم خمیده تر می شد از خجالت  خدایا من نامه نوشتم حسین بیاد ، حالا مردم اینطوری شدن

دوم نفر میدونی کی بوده ؟! همون آقایی که هر کاری کرد ، نتونست بلند شه  آخه کسی که میخواد از جا بلند شه ، دست باید رو زمین بزاره  حسین دید این بازوی بریده رو داره روی زمین ، رو خاک ها میزنه 

گفت زهرا جان غصه نخور ، یه عده ای میان آخرالزمان برا حسینِ تو مرداشون مثلِ زن جوون مرده ، داد میزنن  گفت آقا یه خواهش دارم منو سمت خیمه نبر

صدا زد ، چرا عباسم ؟ صدا زد آخه از روی سکینه خجالت میکشم

سوم نفر میدونی کی بود خجالت کشید ؟! لشکر میگه ما یه جا دلمون به حال حسین سوخت اون وقتی که حسین اومد وسطِ میدان  یه شیرخواره رو بالا برد  حرمله نشست  امیر پدر و بزنم یا پسر ؟!! گفت اگه پسر و بزنی پدر خودش میمیره  گفت کار به جای رسید ، دیدن حسین عبا رو روسر کشید  میومد سمت خیمه ، هی بر می گشت

(قفل محرم یادت باشه با مسلم بن عقیل باز میشه ) آوردنش بالا دارالاماره ، هر چه کرد نتونس آب بنوشه  یه مرتبه یه نگاه کرد (همه شهدا ، شهید حججی هم فیض ببره ، شهیدی که لحظات آخر میدونه میخوان سر از بدنش جدا کنن ، اما لبخند میزنه ، چون بهش نشون میدن  اون ور رو میبینه اربابش میخواد بغلش کنه ) همه شهدای کربلا فقط برا حسین گریه کردن ، خود اباالفضل گفت چرا گریه میکنی ؟!

گریه م برا اینِ آقا ، شما بالا سر نوکرت اومدی ، ساعتی دیگه کسی بالاسرت نمیاد  از همون بالا دارالعماره صدا زد :

صلی الله علیک یا اباعبدالله

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 238 زمان : نظرات (0)

اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ،فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراًوَ دَلِیلًا وَ عَیْناً،حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا
این اشک نیست گوهر بزم عزای توست
گر چه کم است نذر تو و روضه هایِ توست
این دستمال شسته شده با گلابِ اشک
تارش ز خیمه و نخش از عبای توست
حسین ...
هر جا برایِ سینه زدن جمع می شویم
خیمه که نیست شعبه ای از کربلایِ توست
فالی زدم به مُصحف ماتم که ناگهان
آیاتِ اشک آمد و گفتا برای توست
گیرم که سر ز کُنگرۀ عرش بر کُنم
وقتی که من به اوج رسم ابتدایِ توست
با آنکه از شهادت تو قرن ها گذشت
هر روز ماجرایِ جهان ماجرای توست
حسین ...

هلالِ محرم که پیدا شده
دلِ سنگ از اشک دریا شده
به پرچم سیاهِ عزایِ حسین
حسینیه هامان چه زیبا شده
چه صاحب دلانی که بیدل شده
چه شوریدگانی که شیدا شده
تمامیِ ذرات در کائنات
عزادارِ فرزندِ زهرا شده
فقط سفرۀ گریه در دهر پهن
برایِ محبین مولا شده ....
همه مُمکنات است مجنونِ ما
 
و ما جمله مجنونِ لیلا شده
شده فصلِ گریه برایِ حسین
همه زندگییَم فدایِ حسین ....
دلی مملو از ماتم آورده ام
نگاهی سراسر غم آورده ام
زِ فرطِ گناهان ز ره مانده ام
کمک کن،کمک کن،کم آورده ام
به پیشِ قدم هایت ای تشنه لب
دو تا چشمۀ زمزم آورده ام
به هر کس که گوید کجا میروی
جوابی چُنین محکم آورده ام
که هرگاه در بین ره مانده ام
به اَبرویَم از غم خَم آورده ام
پس از امتحانِ همه رویِ خود
به درگاهِ آقایم آورده ام ....
آقا چیکار کرد؟ ...
به نیمه نگاهِ خود اعجاز کرد
گره از دل و کار من باز کرد
فدایِ تَوَلّات ، مولای من
نمی اُفتد اسمت زِ لبهایِ من
گرفتارِ دنیاست عقبایِمان
گرفتار عقباست دنیای من
نه دنیا نه عقبا امید من است
تو هستی  تو امروز و فردایِ من
اگر خصم گیرد سرم از بدن
بسوزاند از فرق تا پایِ من
اگر اِرباً اِربا کند پیکرم
کند آهن سرخ در نایِ من
ز خونِ گلویم وضو گیرم و
شود کربلایت مُصلایِ من
به دریایِ خون دست و پا میزنم
تو را آخرین دم صدا میزنم
حسین ....

قسم بر تو و نازنین دخترت
به دستانِ بر خاکِ آب آوردت
به اشکِ یتیمانه در خیمه ات
به راس رویِ نیزۀ اصغرت
به چشمان مانده به راه حرم
به چشمان فرمانده لشکرت
به حالِ جگر سوزِ طفل رباب
به عبدُالله و قاسم و اکبرت
به آن دم که گودال معراج بود
خدا و خودت بودی و خواهرت
به آن لحظه ای که خداوند دید
لبِ خواهرت را رویِ حنجرت
برایِ تو در حسرت مُردنم
به این عشق هر دم نفس میزنم
تو بر خاک بودی و خواهر رسید
گمانم که دنیا به آخر رسید
بمیرم حسین ، آه قلبم حسین
به داغِ تو عُمرِ خوشی سر رسید
جوابِ صدایِ تو از خیمه ها
صدایِ پدر جانِ دختر رسید
زمین لرزه اُفتاده در کربلا
همین که به گودال،خواهر رسید
سادات ببخشند،اگه همۀ دهه برای این مصرع گریه کنی کمِ ...
لبت رویِ خاک و نفس میزدی ....
حسین به قفا رو زمین بود ... دید خنجر نمی بره ، با پا بدن رو برگردوند ....
لبت رویِ خاک و نفس میزدی
دمِ وا حسینایِ مادر رسید ...
همه کفر فریاد تکبیر زد

  کی؟ ....
همان دم که خنجر به حنجر رسید
اصل روضۀمحرم اینه: ....
تو را پیر ها با عصا میزدند

چرا؟ ....
برای رضای خدا میزدند
ای آقام ای ... حسین ..... مدد بگیر برای عزاداری برا اربابت ...از مادرش فاطمه ، یازهرا .... ای خدا فرج امام زمان مارا برسان ...

 

 

تعداد صفحات : 5

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 57
  • تعداد اعضا : 347
  • آی پی امروز : 591
  • آی پی دیروز : 610
  • بازدید امروز : 3,377
  • باردید دیروز : 4,076
  • گوگل امروز : 37
  • گوگل دیروز : 38
  • بازدید هفته : 3,377
  • بازدید ماه : 3,377
  • بازدید سال : 1,318,410
  • بازدید کلی : 19,824,238